پدیده ای نفسانی و اجتماعی به نام نفاق
و من الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخره و ماهم بمومنین، یخادعون الله والذین امنوا و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون ، فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضاً ولهم عذاب الیم بما كانوا یكذبون.( آیات: 8-9-10 سوره بقره )
و از جملهی این مردم، كسانی هستند كه گویند بخدا و به روز بازپسین ایمان آوردیم حال آنكه ایمان نیاوردند، با خدا و مۆمنان فریب میورزند، اما فقط خود را فریب میدهند و نمیفهمند، در دل ایشان یا درجات ایشان مرض هست پس خدا مرض را بر آنان افزوده است، و برای آنان عذابی است دردناك از آنرو كه دروغ میگفتند.
پدیده نفسانی و اجتماعی نفاق
صحبت از نفاق و دروئی است، یعنی دو شخصیتی. عدم صداقت در گفتار و حتی در شخصیت، این دوروئی را وقتی مورد مداقه قرار بدهیم، معنایش دروغ در قول و عمل و در مقیاس فردی و اجتماعی، است، كه این، یكی از مسایل بسیار مهم مطرح شده در قرآن است و در بسیاری از سورههای قرآن و دهها آیه از آیات قرآن، راجع به این پدیدهی نفسانی و پدیدهی اجتماعی سخن رفته است.
یك مطلب اینست كه ما گاهی نفاق را در مقیاس فردی مورد ملاحظه قرار میدهیم و در بسیاری از آحاد مردم در همهی زمانها این خصلت ناپسند به این صورت فردی وجود دارد كه وقتی ما با این دید نفاق را نگاه كردیم، پدیدهی نفاق یك بیماری روانی است و یك عدم تعادل و یك حالت بد و نكوهیده است، یعنی خلاف طهارت انسانی و در جهت مخالف جلوههای كمال انسانی است. این در صورتی است كه ما این پدیده را بشكل یك پدیده فردی و بعنوان یك بیماری در یك فرد مورد توجه قرار بدهیم، و اختصاص به اعتقادات و اظهارات و احساسات دینی هم ندارد.
یك انسانی تظاهر میكند به دوستی با شما و حال اینكه دوست نیست، یك انسانی تظاهر میكند به رحم و مروت، و حال اینكه رحیم و جوانمرد نیست، بلكه یك پدیدهی شخصی و یك حالت روانی و یك عدم تعادل است.
اما یك وقت كه همین پدیده را بصورت یك جریان اجتماعی مورد مطالعه قرار میدهیم، یك مسألهی سیاسی، اجتماعی میشود و در این حال بصورت یك خطر بزرگ درمیآید و نفاق در این وضعیت: در یك نظام فكری و عقیدتی، مردمی را شامل میشود كه با تظاهر به اعتقاد، با تظاهر به هم آوایی و همدلی در موضع انكار و خصومت قرار میگیرند، اظهاراتشان عملكردشان را همراهی نمیكند، كه این وقت پیش آمد یك خطر اجتماعی است.
مقصود این نیست كه ما گاهی نفاق را در یك فرد ملاحظه میكنیم و گاهی در یك مجموعهی افراد، بلكه در هر دو صورت، چه در صورت اول كه نفاق یك پدیده روانی و یك نامتعادلی است، میتواند در هزاران نفر باشد و میتواند در یك فرد یا افراد كمی باشد و در صورت دوم هم، كه نفاق بصورت یك حادثهی اجتماعی و یك جریان اجتماعی سیاسی خودش را نشان میدهد، باز ممكن است در یك جمع كوچكی باشد، حتی در یك فرد باشد. و یا در یك مجموعهای باشد.
مكه جای نفاق ورزیدن نبود، مكه میدان مبارزهی بسیار دشوار و سخت و رودررو بود، موضع مسلمین از لحاظ مادی بسیار ضعیف و موضع كفار بسیار خشن و قوی بود، یعنی جایی نبود كه كسی بیاید به مسلمانها بگوید آقا من ایمان آوردم، اما در دل ایمان نداشته باشد، چون ایمان مایه دردسر بود
زاویه دید ما به این مسأله دو گونه است: یك وقت یك فرد دورو و منافق را با این دید نگاه میكنید، كه این انسان چون دارای صداقت نیست پس انسان بزرگوار و انسان صادق و انسان متعادلی نیست، این یك دیدگاه است و یك وقت همین انسان نامتعادل، این عدم تعادل و این بیصداقتی را در مقابله با یك نظام فكری و عقیدتی اعمال میكند و بكار میبرد. این یك دیدگاه دیگر است، لذا اینجا مسأله بالاتر از یك بیماری فردی است كه بگوییم آقا از لحاظ روانی سالم نیست، سالم باشد یا نباشد این یك دشمن است، آن هم دشمن خطرناك و پوشیده اینجا دیدگاه قرآن بیشتر ناظر به این جنبه دوم است و در یك چنین مواردی كه در اجتماع این چنینی پدیدهای بوجود میآید، رهبری آن نظام و دستگاه هدایت كنندهی آن نظام باید این خطر را بدرستی بشناسد و به مردم هم بشناسانند، زیرا فریب دهنده است.
مثلاً زمان نبی اكرم علیه و علی آله السلام در صدر اسلام چهرهی عبدالله بن ابی كه رئیس منافقین بود، برای مردم عامی بظاهر چهره یك مسلمان است و در حالی كه در داخل قلعهی ما و در كنار سنگر ما و مسلح به سلاح ماست، از كجا بفهمند كه این در موضع خصومت و دشمنی است. این پدیده در درون یك نظام چیز بسیار خطرناكی است، یعنی نفاق در دیدگاه دوم و از زاویه دید دوم كه گفتیم یك پدیده خطرناك اجتماعی و سیاسی است، صدر اسلام در مدینه پدید آمد.
مكه جای نفاق ورزیدن نبود، مكه میدان مبارزهی بسیار دشوار و سخت و رودررو بود، موضع مسلمین از لحاظ مادی بسیار ضعیف و موضع كفار بسیار خشن و قوی بود، یعنی جایی نبود كه كسی بیاید به مسلمانها بگوید آقا من ایمان آوردم، اما در دل ایمان نداشته باشد، چون ایمان مایه دردسر بود.
فرآوری: زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منبع: بیانات آیت الله خامنه ای در تفسیر قرآن